در دهه های چهل و پنجاه آثارهنری زندهیاد دکتر غلام حسین ساعدی《 ۱۳۱۴ ه.ش تبریز،۱۳۶۴ ه.ش پاریس》محافل نمایشی و هنری تهران و تمام شهرهای بزرگ کشور را فرا گرفته بود و آثار و نمایشنامه های این نویسندهی چیره دست تبریزی نقل دوستداران فرهنگ و هنر و رسانه ها و محافل عمومی قرار میگرفت.نگاهی به زندگی […]
در دهه های چهل و پنجاه آثارهنری زندهیاد دکتر غلام حسین ساعدی《 ۱۳۱۴ ه.ش تبریز،۱۳۶۴ ه.ش پاریس》محافل نمایشی و هنری تهران و تمام شهرهای بزرگ کشور را فرا گرفته بود و آثار و نمایشنامه های این نویسندهی چیره دست تبریزی نقل دوستداران فرهنگ و هنر و رسانه ها و محافل عمومی قرار میگرفت.
نگاهی به زندگی و آثار غلام حسین ساعدی که از وی به عنوان پرکار ترین نویسنده و داستان سرا و نمایش نامه نویس ایران در دهه های مذکور یاد میشود، نشان میدهد که قدرت تخیل و قلم منحصر به فرد،وی را در زمرهی نویسندگان و اندیشمندان تاریخ معاصر ایران قرار داده و ارتباط با مردم و روشن فکران و خط و مشی های سیاسی و فرهنگی او شهرت ملی را به دنبال داشته و سفرهای مطالعاتی او به اروپا و آسیا و آمریکا و مسلط بودن به زبان های ترکی آذربایجانی،ترکی استانبولی،فارسی،انگلیسی و فرانسه در دهه های گذشته ساعدی را به چهره ممتاز روشن فکری و نمایندهی وقت جامعهی فرهنگی ایران در آورده بود.
واقعیت این است که ساعدی تمرین سیاسی و فرهنگی را زمانی که دانش آموز دبیرستان منصور تبریز بود،از حال و هوای حکومت دموکرات ها در آذربایجان اخذ کرده و در زمان این حکومت خودخوانده در تبریز وی در نشریات جوانان آذربایجان، صعود،فریاد به زبان ترکی آذربایجانی قلم فرسایی میکرد و مقالات و نوشتار این نوجوان نابغه نشان از فردای روشن مردی میداد که بیست سال بعد ساعدی را در قله ی نمایشنامه نویسی، فیلمنامه نویسی و داستان نویسی کوتاه و بلند ایران قرارداد. آثار او در بنگاه های انتشاراتی مهم پایتخت به چاپ های متعدد میرسید و فیلمنامه های او از سوی فیلمسازان وقت تهران فیلم سینمایی می شد و روی پرده های اکران قرار میگرفت.
با این حال در آثار و نوشته های ساعدی که پزشک عمومی را از دانشگاه وقت تبریز و دکترای روانشناسی تخصصی را از دانشگاه تهران اخذ کرده بود که علاوه بر مشی روشن فکری،لایههای مردمی و درد و آلام اجتماع نیز به چشم میخورد.
مطب ساعدی در گیشای تهران به محل تجمع روشن فکران وقت همچون جلال آل احمد،پروفسور رضا براهنی،احمد شاملو،صمد بهرنگی،سیروس طاهباز، م آزاد و… درآمده بود و از امتیازات این روانپزشک و نمایشنامه نویس طبابت مجانی مراجعهکنندگان طبقات پایین مردم تهران بود.
ساعدی سه بار زندان را در دورههای فروپاشی دموکرات ها در تبریز، ملی شدن نفت و دههی پنجاه در زندان های ساواک را داشت و با اینکه در برخی از مواقع به همکاری با دستگاه فرهنگی و تبلیغاتی رژیم پهلوی نیز مبادرت می کرد ولی خوی انتقادی و انعکاس آلام مردم و همچنین واقعیات هنری وی را به آزاداندیشی و مبارزه با دیکتاتوری نیز کشانده بود و روح سرکش او همیشه در تلاطم بوده و فراز و نشیب های زیادی در زندگی شخصی و سیاسی به صورت مثبت و منفی داشته است.
محمود دولت آبادی از ساعدی به عنوان مهم ترین استوانهی نمایشنامه نویسی و داستان سرایی اوج حکومت شاه یاد میکرد و کنترل این نویسندهی مشهور ملی برای دستگاه حاکم وقت نیز چندان آسان نبود. آنجا که محافل فرهنگی و هنری و بین المللی از جمله یونسکو و انجمن قلم برخی از کشور ها و وابسته های فرهنگی سفارتخانه های بزرگ از حضور ساعدی در محافل بین المللی و کشورشان استقبال میکردند و سخنرانی های علمی و هنری او در کالج های هنری و مراکز فرهنگی اروپایی و آمریکایی در زندگی این هنرمند ثبت شده است و دوم آذر سالروز درگذشت این چهرهی ملی و هنری ایران در پاریس به دنبال خونریزی دستگاه گوارش بود که نویسندهی این سطور برای آگاهی نسل جوان به سالشمار زنده یاد دکتر ساعدی مشهور به گوهر مراد و فهرست آثار وی از دانشنامه ی رشد آموزش پرورش اشاره میکند.
سالشمار غلامحسین ساعدی (گوهر مراد)
۱۳۱۴ تولد روز سه شنبه ۲۴ دی ماه نام پدر: علی اصغر نام مادر: طیبه
۱۳۱۶ تولد برادر علی اکبر ۲۶ آذر ماه
۱۳۲۲ تولد خواهر ناهید
۱۳۲۲ ورود به دبستان بدر
۱۳۳۰ آغاز فعالیت هم زمان با نهضت ملی
۱۳۳۱ مسئولیت انتشار روزنامه های “فریاد” و “صعود” و “جوانان آذربایجان” و انتشار مقالات و داستان در این سه روزنامه و همچنین “دانش آموز” چاپ تهران.
۱۳۳۲ بعد از کودتای ۲۸ مرداد به مدت دو ماه مخفی می شود. شهریور سال ۱۳۳۲ دستگیر و چند ماه در زندان بسر می برد. نوشتن داستان بلندی به نام “نخود هر آش” که چاپ نشده است.
۱۳۳۴ ورود به دانشکده پزشکی تبریز
۱۳۳۵ همکاری با مجله سخن و انتشار داستان “مرغ انجیر” چاپ و انتشار “پیگمالیون” (داستان و نمایشنامه) در تبریز
۱۳۳۶ انتشار داستان “خانه های شهرری” در تبریز. نمایشنامه “لیلاج ها” در مجله سخن
۱۳۳۷ رهبری جنبش های دانشجویی و اعتصابات دانشگاه تبریز، آشنایی و دوستی با صمد بهرنگی، بهروز دهقانی، مفتون امینی، کاظم سعادتی، مناف ملکی.
نوشتن داستان کوتاه “شکایت” و نمایشنامه تک پرده ای “غیوران شب”
۱۳۳۸ نمایشنامه تک پرده ای “سایه شبانه”
۱۳۳۹ انتشار نمایشنامه “کار با فک ها در سنگر” ناشر کتابفروشی تهران- تبریز
انتشار مجموعه داستانهای کوتاه “شب نشینی با شکوه” در تبریز و نمایشنام سفر مرد خسته (۴ پرده) چاپ نشده.
۱۳۴۰ فارغ التحصیل دانشکده پزشکی و گذراندن پایان نامه ای به نام “علل اجتماعی پیسکونوروزها در آذربایجان” که بعد از ماهها بحث و جدل با اکراه پذیرفته می شود- انتشار نمایشنامه “کلاته گل” به صورت مخفی در تهران.
۱۳۴۱ مسافرت به تهران و اعزام به خدمت سربازی- طبیب پادگان سلطنت آباد به صورت سرباز صفر، نوشتن داستانهای کوتاه درباره زندگی سربازی که چند داستان به نام های “صدای خونه”، “پادگان خاکستری”،”مانع آتش” در مجله کلک چاپ شده است.(بعد از مرگش)
افتتاح مطب شبانه روزی به اتفاق برادرش دکتر علی اکبر در دلگشا، همکاری با کتاب هفته ومجله آرش، آشنایی و دوستی با احمد شاملو، جلال آل احمد، پرویز ناتل خانلری، رضا براهنی، محمود آزاد تهرانی، سیروس طاهباز، محمد نقی ابراهیمی، رضا سید حسینی، بهمن فرسی، به آذین، اسماعیل شاهرودی، جمال میرصادقی …
۱۳۴۲ انتشار ده لال بازی (پانتومیم) که پانتومیم “فقیر” توسط جعفر والی در تلویزیون اجرا شد.
ورود به بیمارستان روانی “روزبه” جهت اخذ تخصص بیماریهای اعصاب و روان
آشنایی و همکاری با دکتر مسعود میربها و دکتر حسن مرندی
همکاری با موسسه تحقیقات و مطالعات اجتماعی و انتشار تک نگاری “ایلخچی” توسط همان موسسه و چاپ مقالات علمی در مجله روان پزشکی.
ترجمه کتاب “شناخت خویشتن” (آرتور جرسیلد) با دکتر محمدتقی براهنی- چاپ تبریز. ترجمه کتاب “قلب و بیماریهای قلبی و فشار خون” (هـ. بله کسلی) با دکتر محمدعلی نقشینه- چاپ تبریز، همکاری با کتاب هفته.
۱۳۴۳ سفر به آذربایجان و حاصلش نوشتن تک نگاری “خیاویا مشکین شهر”؛ لال بازی “در انتظار” در مجله آرش.
انتشار هشت داستان پیوسته به نام “عزاداران بیل” توسط انتشارات نیل تهران.
۱۳۴۴ انتشار نمایشنامه “چوب بدستهای ورزیل” انتشارات مروارید- تهران که به کارگردانی جعفر والی در تالار سنگلج روی صحنه آمد. انتشار تک رنگی “خیاویا مشکین شهر” توسط موسسه تحقیقات و مطالعات اجتماعی. انتشار نمایشنامه “بهترین بابای دنیا” انتشارات شفق- تهران که به کارگردانی عزت الله انتظامی در تالار سنگلج روی صحنه آمد. نوشتن داستان بلند “مقتل” که دو فصل آن در مجله نگین سال ۱۳۴۹ چاپ می شود. سفر به جنوب و حاشیه خلیج فارس برای بررسی و مطالعه وضع اجتماعی و آداب و سنن بومی آن خطه.
۱۳۴۵ انتشار تک نگاری “اهل هوا” توسط موسسه تحقیقات و مطالعات اجتماعی. انتشار مجموعه داستان “دندیل” انتشارات جوانه- تهران.
انتشار “پنج نمایشنامه از انقلاب مشروطیت” انتشارات اشرفی- تهران.
نمایشنامه های “بامها و زیر بامها” و “از پا نیفتاده ها” به کارگردانی جعفر والی در تلویزیون و “ننه انسی” در تئاتر سنگلج اجرا شد. نمایش “گرگها” و نمایش “گاو” در تلویزیون به کارگردانی جعفر والی اجرا شد.
انتشار مجموعه داستان “واهمه های بی نام و نشان” انتشارات نیل- تهران، که داستان “آرمش در حضور دیگران” از این مجموعه توسط ناصر تقوایی به صورت فیلم درآمد.
انتشار نمایشنامه “آی بی کلاه، آی با کلاه” انتشارات نیل- تهران، که به کارگردانی “جعفر والی” در تالار سنگلج به روی صحنه آمد.
انتشار “خانه روشنی” پنج نمایشنامه- انتشارات اشرفی- تهران که نمایشنامه ” خانه روشنی” توسط علی نصیریان و نمایشنامه “دعوت” توسط جعفر والی”، کارگردانی و به روی صحنه رفت. نمایشنامه :”دست بالای دست” به کارگردانی جعفر والی، نمایشنامه “خوشا به حال برد باران” به کارگردانی داوود رشیدی در سال ۱۳۴۶ در تلویزیون اجرا شده است.
مذاکره با دولت وقت به اتفاق جلال آل احمد، رضا براهنی و سیروس طاهباز برای رفع سانسور از اهل قلم و مطبوعات.
تشکیل هسته اصلی کانون نویسندگان.
همکاری با مجله های جهان نو، فردوسی، خوشه، نگین و جنگ های ادبی، انتشار داستان “ترس و لرز” (۶ داستان پیوسته) انتشارات زمان- تهران. انتشار نمایشنامه “دیکته و زاویه” (۲ نمایشنامه) انتشارات نیل- تهران که به کارگردانی داوود رشیدی در تالار سنگلج به اجرا در آمد.
سفر به آذربایجان و منطقه “قراداغ” جهت تدارک تک نگاری “قراداغ” که قسمتهایی از آن به نام “کلیبر” و “مرند”، “اهر”، “خوی”، “رضائیه” در مجله “پیک جوانان” سال ۱۳۵۱ به چاپ رسید.
۱۳۴۸ انتشار رمان “توپ” انتشارات اشرفی- تهران.
انتشار نمایشنامه “پرواربندان” انتشارات نیل- تهران که به کارگردانی محمدعلی جعفری در تهران و شهرستانها به روی صحنه آمد.
انتشار فیلمنامه “فصل گستاخی” انتشارات نیل- تهران و “گم شده لب دریا” داستان کودکان که توسط کانون پرورش فکری کودکانت و نوجوانان منتشر شده است.
۱۳۴۹ انتشار نمایشنامه “وای بر مغلوب” انتشارات نیل- تهران که به کارگردانی داوود رشیدی در تالار سنگلج اجرا شد.
انتشار نمایشنامه “جانشین” انتشارات نیل- تهران.
فیلمنامه “ما نمی شنویم” (سه فیلمنامه کوتاه) انتشارات پیام- تهران.
نمایشنامه “ضحاک” که به دلیل سانسور وقت منتشر نشده است.
۱۳۵۰ انتشار فیلمنامه “گاو” براساس قصه ای از کتاب عزاداران بیل که در سال ۱۳۴۸ توسط داریوش مهرجویی به صورت فیلم درآمد.
انتشار نمایشنامه “چشم در برابر چشم” انتشارات امیرکبیر- تهران که در سال ۱۳۵۱ به کارگردانی “هرمز هدایت” به روی صحنه رفت.
۱۳۵۳ انتشار مجله الفبا با همکاری نویسندگان معتبر روزگار، ناشر امیرکبیر که مجموعاً ۶ شماره به چاپ رسید. نوشتن نمایشنامه “مار در محراب” که به خاطر سانسور وقت در سال ۱۳۷۲ تحت عنوان “مار در معبد” توسط انتشارات به نگار به چاپ رسید.
چاپ داستان “بازی تمام شد” در کتاب اول الفبا.
۱۳۵۳ در اردیبهشت ماه سفر به “لاسگرد” در اطراف سمنان جهت تهیه تک نگاری راجع به شهرکهای نوبنیاد، دستگیری توسط ساواک و انتقالش به زندان “قزل قلعه” و بعد به زندان “اوین” که مدت یکسال را در سلول انفرادی گذراند و شکنجه شد. پیش از این بارها توسط ساواک و شهربانی دستگیر و مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود که یک بار منجر به بستری شدنش در بیمارستان جاوید شد.
نگارش رمان “تاتار خندان” که در زندان نوشته شده است.
در دهه ۵۰ ضمن فعالیت سیاسی گسترده ای با طیف وسیعی از مبارزان راه آزادی ارتباط دارد که تا پایان عمرش ادامه پیدا می کند.
انتشار کتاب “کلاته نان” داستانی برای کودکان، ناشر امیرکبیر- تهران
۱۳۵۴ آزادی از زندان- انتشار “عاقبت قلم فرسایی” (۲ نمایشنامه) انتشارات آگاه تهران.
فیلمنامه “عافیتگاه” که بعد از مرگش توسط انتشارات “اسپرک” در سال۱۳۶۸ به چاپ رسید.
سفر به شمال و نوشتن نمایشنامه “هنگامه آرایان” که هنوز چاپ نشده است.
۱۳۵۵ سفر به تبریز و نوشتن رمان “غریبه در شهر” که بعد از مرگش در سال ۱۳۶۹ توسط انتشارات اسپرک منتشر شد.
۱۳۵۶ انتشار “گور و گهواره” (سه داستان) انتشارات آگاه- تهران براساس داستان “آشغالدونی” از این مجموعه فیلمنامه ای به اسم “دایره مینا” نوشته شد که توسط “داریوش مهرجویی” به صورت فیلم درآمد.
انتشار نمایشنامه “ماه عسل” انتشارات امیرکبیر- تهران
چاپ نمایشنامه تک پرده ای “رگ و ریشه دربدری” در کتاب ۶ الفبا
ترجمه برخی از آثارش به زبانهای روسی، انگلیسی و آلمانی
سخنرانی در شبهای شعر انجمن گوته، تحت عنوان “شبه هنرمند” که در سال ۱۳۵۷ توسط انتشارات امیرکبیر در کتاب “ده شب” به چاپ رسید.
۱۳۵۷ سفر به آمریکا بنا به دعوت انجمن قلم آمریکا و ناشرین آمریکایی. ایراد سخنرانیهای متعدد و عقد چند قرارداد برای ترجمه کتابهایش با ناشر معروف “راندم هاوس”.
سفر به لندن در پاییز همان سال و همکاری با احمد شاملو در انتشار روزنامه فرهنگی- سیاسی “ایرانشهر”.
بازگشت به ایران در اوایل زمستان سال ۱۳۵۷
انتشار “کلاته کار” داستان کودکان، انتشارات امیرکبیر- تهران
۱۳۵۸ انتشار مقالات سیاسی و اجتماعی در روزنامه های کیهان، اطلاعات، انتشار داستان “واگن سیاه” در کتاب جمعه شماره اول.
۱۳۵۹ نوشتن قصه ها و نمایشنامه هایی که هنوز منتشر نشده است از جمله داستانهای “اسکندر و سمندر در گردباد”؛ “بوسه عذرا”، “خانه باید تمیز باشد”، “جوجه تیغی” و نمایشنامه های “خرمن سوزها”، “باران”، “پرندگان در طویله” و تعدادی داستان و نمایشنامه که ناتمام و بدون عنوان برجای مانده است.
داستان بلند و به هم پیوسته “سفرنامه سفیران خدیو مصر به دیار امیر تاتارها” که از سالهای قبل شروع به نوشتن کرده و چند قسمت آن در مجله “آرش” به چاپ رسیده است.
داستان “شنبه شروع شد” در مجله آرش چاپ شده و نمایشنامه تک پرده ای “خیاط جادو شده” و داستان “میهمانی”، “ساندویچ” و “آشفته حالان بیدار بخت” در مجله های آدینه، دنیای سخن و کتاب به نگار و آرش چاپ شده است.
۱۳۶۰ سفر به پاریس در اواخر سال ۱۳۶۰
ازدواج با خانم بدری لنکرانی.
۱۳۶۱- ۱۳۶۴ در خلال این سالها اقدام به انتشار مجله الفبا(چاپ پاریس) کرده و چند نمایشنامه به نامهای “اتللو در سرزمین عجایب” و “پرده داران آینه افروز” و چند فیلمنامه به نام های “دکتر اکبر” و “رنسانس” و با همکاری داریوش مهرجویی فیلمنامه “مولوس کورپوس” براساس داستان “خانه باید تمیز باشد” را نوشته است و بسیاری مقالات و داستان و نمایشنامه ها که ناقص مانده است.
۱۳۶۴ فوت در روز دوم آذرماه، دفن در گورستان پرلاشز پاریس
محمد فرجپور باسمنجی
- نویسنده : محمد فرجپور باسمنجی
- منبع خبر : نهال امید